- ناخوب کردن (غَ / غِ شُ دَ)
بد کردن. خطا کردن:
به امید بیشی نداد و نخورد
خردمند داند که ناخوب کرد.
سعدی.
دگر روز خادم گرفتش به راه
که ناخوب کردی به رای تباه.
سعدی
به امید بیشی نداد و نخورد
خردمند داند که ناخوب کرد.
سعدی.
دگر روز خادم گرفتش به راه
که ناخوب کردی به رای تباه.
سعدی
